عسل
عسل خانم بیا تابشکند تکرار تنهایی
بریزم هرچه غم دارم عسل خانم اگرآیی
چه سنگین و نفس گیراست زمان هم بیتو می میرد
سیاهی پشت تاریکی درین شبهای یلدایی
خزان بود رفتی و گفتی برای سفره هفت سین
گلای سوسن و سنبل بیاری و بیارایی
خزان پشت خزان و هفت بهار از آن زمان بگذشت
من ویک قاب عکس کهنه و شبهای بارانی
سلام دوستان
این چند آشفته جمله نوشته خودم می باشد اگر مشکلی دارد که حتما هم دارد برایم بنویسید
از راهنمایی های شما عزیزان خوشحال می شوم
+ نوشته شده در دوشنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت 19:6 توسط حسین ایوبی
|
سلام باتشکرازینکه مارابه عنوان سنگ صبورتان انتخاب نموديد امیدوارم که بتوانم سنگ صبوردلهای پاک وبی آلایش شما دوستان باشم .