به بهانه کلاس خانم قادری :

عسل

عسل خانم بیا تابشکند تکرار تنهایی

بریزم هرچه غم دارم عسل خانم اگرآیی

چه سنگین و نفس گیراست زمان هم بیتو می میرد

سیاهی پشت تاریکی درین شبهای یلدایی

خزان بود رفتی و گفتی برای سفره هفت سین

گلای سوسن و سنبل بیاری و بیارایی

خزان پشت خزان و هفت بهار از آن زمان بگذشت

من ویک قاب عکس کهنه و شبهای بارانی