به بهانه کلاس خانم قادری :
عسل
عسل خانم بیا تابشکند تکرار تنهاییبریزم هرچه غم دارم عسل خانم اگرآیی
چه سنگین و نفس گیراست زمان هم بیتو می میرد
سیاهی پشت تاریکی درین شبهای یلدایی
خزان بود رفتی و گفتی برای سفره هفت سین
گلای سوسن و سنبل بیاری و بیارایی
خزان پشت خزان و هفت بهار از آن زمان بگذشت
من ویک قاب عکس کهنه و شبهای بارانی
+ نوشته شده در پنجشنبه یکم تیر ۱۳۹۱ ساعت 15:30 توسط حسین ایوبی
|
سلام باتشکرازینکه مارابه عنوان سنگ صبورتان انتخاب نموديد امیدوارم که بتوانم سنگ صبوردلهای پاک وبی آلایش شما دوستان باشم .